تاریخ انتشار : 17 دی 1402

۳ فیلم ژاکو فان دورمال که نباید از دست بدهید !

درون ذهن خلاق یک فیلمساز دیوانه / مهتاب محمودی

ژاکو فان‌ دورمال کارگردان، فیلمنامه‌نویس، نمایشنامه‌نویس، بازیگر، تهیه‌کننده و فیلمبردار بلژیکی، متولد 9 فوریه 1957 در ایکسل است. او از سال 1980 فعالیت حرفه‌ای خود را در عرصه کارگردانی آغاز نمود. ژاکو فان‌ دورمال کارگردانی فیلم‌های توتوی قهرمان، روزهشتم، آقای هیچ‌کس و عهد کاملا جدید را در کارنامه هنری خود دارد.

دورمال برای ساخت اولین فیلمش ده سال زمان صرف کرد و حداقل هشت بار فیلم‌نامه را بازنویسی کرد و در نهایت توتوی قهرمان جایزه دوربین طلایی جشنواره کن را بدست آورد. ژاکو وقتی که به‌دنیا آمد بندنافش دور گردنش پیچیده شده بود و اکسیژن به‌میزان کافی به مغزش نرسیده بود و باعث شد با اختلالات روانی بزرگ شود.

این آسیب باعث شد تا دورمال به افراد دارای ناتوانی های ذهنی و جسمی توجه ویژه‌ای داشته باشد و مضامین فیلم‌هایش همواره حول این افراد بچرخد. همه‌ی شجاعت دورمال برای این است که او با دنیای این آدم‌ها آشنایی دارد و خودش را در این طبقه جای می‌دهد و برای همین پذیرفتن تمام و کمال خودش است که ما وقتی یک فیلم را از او تماشا می‌کنیم به‌راحتی می‌‌توانیم حدس بزنیم این پلان یا سکانس شاهکار دیگری از ژاکو فان‌ دورمال است!

1) روز هشتم (Le Huitieme Jour)

بازیگران: دانیل اوتوی، پاسکال دوکن و میو-میو

نویسنده: ژاکو فان دورمال

سال ساخت: 1996

محصول کشور: بلژیک

روز هشتم از آن فیلم‌هایی است که با تماشا کردنش چشم‌هایتان و قلبتان از شما تشکر می‌کنند! فیلم با هنرنمایی دو بازیگر اصلی خود «دانیل اتوی» و «پاسکال دوکن» که توانستند به صورت مشترک جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره کن را از آن خود کنند، صحنه‌هایی فراموش نشدنی خلق می‌کند. روزهشتم چهار جایزه جوزف پلاتو و نامزد دریافت جایزه سزارشد و جایزه گلدن‌گلوب بهترین فیلم خارجی زبان را از آن خود کرد.

روزهشتم با معرفی ژرژ و تعریفش از هفتگانه خلقت شروع می‌شود و ما با ژرژ آشنا می‌شویم که یک عقب مانده ذهنی است و در آسایشگاه زندگی می‌کند و مادرش را از دست داده است و تنها خواهرش حاضر نیست از او نگهداری کند. درحقیقت دورمال با شروع فیلم میخ‌هایش را محکم می‌کوبد تا مخاطب را میخکوب کند. ژرژ در ابتدای فیلم زندگی را به گونه‌ای توصیف می‌کند که ما عاشق زندگی کردن می‌شویم . تعریف ژرژ از طبیعت، دوستی و عشق همان تعریفی است که برای زندگی کردن ضروری است، آسمان برای او آبی است و سبزه‌ها سبز.

در مقابل ما با شخصیت هری آشنا می‌شویم که شخصیتش با ژرژ در تضاد است و کارگردان با تغییر رنگ و نور و حرکت های دوربین این حس را منتقل می‌کند. هری یک بانکدار و تئوریسین ارتباطاتی است که شعار «در هر شرایطی باید حرف از موفقیت زد» می‌دهد و تصویری موفق از خودش در محل کارش نشان می‌دهد که انگار هیچ نقطه ضعفی ندارد ولی در بطن داستان زندگیش هری یک آدم شکست خورده‌ است که زن و بچه‌هایش او را رها کرده‌اند. حتی بچه‌هایش نمی‌توانند با او ارتباط برقرار کنند چون پدرشان هیچ مسئولیتی در قبال آن‌ها احساس نمی‌کند و حتی یادش می‌رود به‌دنبال آن‌ها برود و زیر قول‌هایش می‌زند.

ژرژ و هری که در نقطه مقابل یکدیگر هستند سر راه هم قرار می‌گیرند و ژرژ در این مسیری که این‌دو همراه یکدیگر می‌شوند به هری زندگی کردن را یاد می‌دهد نه فقط زنده بودن. چگونه باید به آسمان نگاه کرد، انرژی زمین را دریافت کرد، از موسیقی لذت برد و با چشم‌ حرکات کفشدوزک‌ها را دنبال کرد. ژاکو عاشق نمایش دادن دنیایی است که هرکسی در ذهنش با او زندگی می‌کند. در روز هشتم اولین قدم‌هایش را با معرفی کاراکتر مادر ژرژ بر می‌دارد. مادری که که مرده است ولی در همه‌ی لحظات، ژرژ هنوز او را کنارش احساس می‌کند.

مادری که مرده است ولی پسرش را لمس می‌کند، با او غذا می‌خورد، می‌رقصد و او را نصیحت می‌کند که نبودنش را بپذیرد و منطقی باشد ولی ژرژ در نهایت به‌دنبال مادرش رفتن در آسمان را انتخاب می‌کند و هری که زندگی کردن را از ژرژ یاد گرفته است و به کنار دخترانش می‌رود تا به آن‌ها هم نشان دهد چگونه زندگی کردن را. دورمال در  فیلم روز هشتم براساس قواعد کلاسیک فیلم‌سازی و دکوپاژهای مرجع جلو می‌رود ولی داستانش را همانگونه که دوست دارد روایت می‌کند و موفقیت روز هشتم مهر تأییدی بود برای ادامه‌ی مسیرش با همه‌ی دیوانگی‌هایی که در سر دارد!

2)آقای هیچ‌کس (Mr. Nobody)      

بازیگران: جرد لتو، سارا پلی، دیانه کروگر و ریس ایفانز

نویسنده: ژاکو فان دورمال

سال ساخت: 2009

محصول کشور: بلژیک، کانادا، فرانسه

فیلم آقای نوبادی نامزد 7 جایزه مگریت شد که توانست 6 تای آن را از جمله جایزه بهترین فیلم و بهترین کارگردان را از آن خود کند. آقای نوبادی از فیلم‌های برتر شصت و ششمین جشنواره بین المللی ونیز بود که توانست جایزه اوسلا طلایی و لانچیا را از آن خود کند. فیلم داستان زندگی مرد 118 ساله‌ای به نام «نیمو نوبادی» را روایت می‌کند که آخرین انسان فانی روی کره‌ی زمین پس از رسیدن انسان به جاودانگی است.

نیمو تمام خاطرات گذشته خود را به‌یاد می‌آورد. او به سه معشوق زندگی خود، طلاق پدر و مادرش و تحمل سختی‌های پس از آن و انتخاب هایش در سه تقاطع بحرانی زندگی خود اشاره می‌کند: 9سالگی، 15سالگی و 34 سالگی. مسیر زندگی او با هرکدام از انتخاب‌هایش تغییر می‌کند. فیلم روایتی غیرخطی دارد و سرشار از تحلیل‌های فلسفی است.

مستر نوبادی فیلمی است که شما بعد از دیدنش بدون خواندن کتاب‌های قطور و نظریات مختلف تبدیل به انسانی فیلسوف می‌شوید و متوجه می‌شوید که به چه دلیل فیلم‌های کارنامه دورمال در طی بیست سال به اندازه انگشت‌های یک دست می‌رسد! چون هر پلانی که تماشا می‌کنید نتیجه سال‌ها تحقیق و وسواس و کمال‌گرایی اوست. به‌ندرت در فیلم‌های دورمال صحنه‌ای را می‌بینید که اضافی باشد و معنای خاصی را دنبال نکند؛ حتی لیوان روی میز آشپزخانه در گوشه کادر هم برای دورمال دلیل معنایی و بصری داشته است.

فیلم با پرنده ای که داخل جعبه است و آزمایشی روی آن در حال انجام شدن است شروع می‌شود. و این مفهوم که اگر هر بیست ثانیه دریچه باز شود و غذایی به کبوتر داده شود کبوتر با خودش فکر می‌کند من چه کار کردم که مستحق این غذا هستم؟! اگر اتفاقی موقع باز شدن دریچه درحال بال زدن باشد به این نتیجه می‌رسد که بال زدن کاریست که برایش پاداش به‌همراه دارد. به این نظریه تخیلات کبوتری می‌گویند.

دورمال پس از درک زندگی و معنایی که برایش زندگی می‌کنیم در روز هشتم در فیلم مستر نوبادی به مرحله بعدی چرایی خلقت رسیده است و همه انسان‌ها را مهره‌های انجام یک آزمایش درنظر گرفته که حتی نمی‌توانیم پوچ بودن یا نبودنش را به طور قطع ثابت کنیم. فیلم پر از سوأل است و ممکن است هر لحظه بخواهید سرتان را از شدت دریافت داده‌های متفاوت به جایی بکوبید!

مهم‌ترین مسئله در فیلم صحبت کردن درباره‌ی اثر پروانه‌ای است که در واقع بال زدن پروانه‌ای در این سر دنیا می‌تواند باعث ایجاد طوفان در گوشه‌‌ی دیگه‌ای از جهان شود. فیلم روایت مستقیمی ندارد و مدام در زمان‌های مختلف درحال حرکت است. دورمال دیوانگی‌ فیلم را در حرکت‌های دوربین عملی کرده‌است. دوربین آرام حرکت می‌کند اما همه‌ی اتفاق‌ها روی دور تند رخ می‌دهند یا بالعکس!

زاویه‌های غیرعادی دوربین و کات‌های سریع روی کاراکترهای مختلف در زمان‌ها و لوکیشن‌های متفاوت که صحنه‌هایی انتزاعی خلق می‌کند. زندگی مجموعه‌ای از شانس‌ها و انتخاب‌هایی است که ما هیچ نقشی در آن نداریم وازابتدا جبرسایه‌اش را روی زندگی ما می‌اندازد. فیلم درباره‌ی ترس‌ها و ویژگی‌های وراثتی انسان‌ها صحبت می‌کند که بیشتر ویژگی‌های روانی ما به صورت وراثتی به ما رسیده است یا ترس‌هایی که شاید در نسل‌های گذشته‌ی ما وجود داشته است و ما امروز به صورت غریزی آن‌ها را تجربه می‌کنیم.

درباره‌ی نظریه انبساط جهان صحبت می‌شود که مثلا هیچ‌وقت دود سیگار برنمی‌گردد یا ما نمی‌توانیم سیب‌مینی را از سسی که باهاش قاطی شده جدا کنیم و براین اساس می‌گوید این نیروی منبسط کننده جهان را به سمت بی‌نظمی می‌برد و زمین دوباره منقبط می‌شود و پایان فوق‌العاده‌ی فیلمش را شکل می‌دهد. او با زیر سوال بردن اصل وجودی انسان مخاطب را با چالش‌های زیادی مواجه می‌کند و با کلی سوال در ذهن مخاطب فیلم را تمام می‌کند مثل سوأل تو مطمئن هستی که واقعا وجود داری؟!

3) فیلم عهد کاملا جدید (The Brand New Tastement)

بازیگران: کاترین دنو، بنوآ پولورد و یولاند مورو

نویسنده: ژاکو وان‌ دورمال

سال ساخت: 2015  

محصول کشور: بلژیک

دورمال پس از نشان دادن زندگی روی زمین در فیلم روز هشتم و نشان دادن بعدهایی از زندگی که ما نمیبینیم و به آن توجه نمیکنیم و بیان نظریه‌های مختلف فسلفی در فیلم مستر نوبادی و موفقیت چشمگیر هردو فیلم، قدم بعدی را بلندتر و فراتر می‌گذارد. او وارد خانه و خانواده‌ی خدا می‌شود تا از بالا هم علت اصلی خلقت انسان‌ها و اتفاق های روی زمین خبردار شویم! ممکن است با شروع فیلم هر لحظه چشم‌هایتان را بخواهید ببندید و باز کنید. شاید چیزی که می‌بینید تخیلات درون ذهنتان باشد یا فکر کنید توهم زده‌اید ولی باید بگویم خیر شما فقط دارید دنیای درون ذهن دورمال را تماشا می‌کنید!

خدایی که در خانه‌اش در بروکسل زندگی می‌کند و با کامپیوترش در اتاقش جهان را خلق می‌کند ابتدا زرافه و بوقلمون را امتحان می‌کند تا به آدم و حوا می‌رسد! خدا یک پسر دارد که مسیح است و کتاب انجیلش خدا را عصبانی کرده است. زنی که ساکت و خانه‌دار است و دختری کنجکاو که از دستوراتش سرپیچی می‌کند و معتقد است پدرش دنیایی زشت و سیاه را خلق کرده است و قانون‌هایی نوشته که انسان‌ها را اذیت کند و دائما همه در حال عذاب کشیدن هستند؛ همان رنج زندگی که جبرگرایانه ما را همراهی می‌کند.

مثل قانون اینکه نان تست مربازده شده همیشه وقتی روی زمین می‌افتد از سمت مرباییش باشد یا ظرف‌ها بعد از شسته شدن شکسته بشوند تا قانون‌های عجیب بزرگتر و جدی‌تر! دختر خدا تصمیم می‌گیرد تاریخ مرگ همه انسان‌ها را برایشان بفرستد و کامپیوتر پدرش را از کار بیندازد و چند نفر را انتخاب کند تا کتاب دینی جدید را بنویسد. فیلم سراسر استعاره و کنایه است و با روز هشتم پارادوکس جالبی دارد!

دختر به زمین می‌آید تا اوضاع دنیایی که پدرش درست کرده است با نوشتن کتاب دینی جدید بهتر کند، البته اوضاعی که  پس از دریافت پیامک تاریخ مرگشان خیلی بیشتر بهم ریخته است! ابتدا با انتخاب کردن یک بی‌خانمان به عنوان کسی که کتابش را بنویسد، کارش را شروع می‌کند و به ترتیب تا انتها با افراد مختلف کتابش را تکمیل می‌کند. ربط دادن بی‌ربط ترین انسان‌ها به‌یکدیگر از هنرنمایی‌های دورمال است.

کاراکتر زنی که دستش در بچگی داخل مترو قطع شده و شخصیت لطیفی است و کاراکتر قاتل عاشق یکدیگر می‌شوند! زنی میانسال که سال‌های کمی زنده است و شوهری بی‌وفا و بی‌توجه دارد، عاشق گوریل باغ وحش می‌شود و او را به خانه‌اش می‌آورد، مردی تنها که منشأ مشکلات جنسی دوران کودکیش را پیدا می‌کند و زندگیش تغییر می‌کند و پسربچه‌ای همیشه مریض که روزهای آخر زندگیش تصمیم می‌گیرد دختر باشد!

در پایان فیلم دورمال دنیا را همان‌طور که دوست دارد به تصویر می‌کشد. خدای ظالم که به‌دنبال دخترش آمده‌است آواره و بی‌خانمان می‌شود و مادر خانواده خدا می‌شود و سیستم را دوباره از اول راه می‌اندازد پیامک‌های تاریخ مرگ پاک می‌شود و همه‌ی دنیا را مثل طرح‌های قلاب بافیش رنگی رنگی می‌کند و زندگی را برای مردم آسان می‌کند که رنج نکشند. دنیای رنگی پلان آخر فیلم جایزه‌ای به دورمال است برای رنجی که سال‌ها بخاطر متفاوت بودنش تحمل کرده‌است!

دورمال پس از دودهه فیلم‌سازی موفق شده است دیدگاهش به زندگی را به کمال برساند و به مخاطب نشان دهد عناصر اصلی زندگی مثل عشق، شهوت، ثروت ثابت است ولی جنسش با گذر زمان برای دورمال فرق کرده‌است و این تفاوت را شما با دیدن سلسه وار فیلم‌هایش متوجه می‌شوید. حتی جدا از داستان در کارگردانی این سه فیلم هم تکامل را احساس می‌کنید.

کارگردانی ساده فیلم روز هشتم، کارگردانی عجیب و غریب و دکوپاژ شلوغ مسترنوبادی و دکوپاژ مطابق با محتوا در عهد کاملا جدید. فیلم های دورمال را نمی‌توان در ژانر خاصی جای داد، چرا که این فیلمساز با تلفیق سورئال، مینیمالیسم و رئالیسم سبک جدید خودش را خلق کرده است که دنیایی جدید را مقابل چشمان مخاطب‌هایش به تصویر می‌کشد.

نویسنده: مهتاب محمودی (تحریریه ماجرا)

مهتاب محمودی

نویسنده تحریریه ماجرا | متولد ۱۳۷۷ | کارشناسی سینما | نویسنده و کارگردان فیلم کوتاه