اساطیر و افسانههای فولکلور ژاپنی، همواره الهامبخش داستانها و شخصیتهای انیمه و مانگا بودهاند. این تاثیرگذاری و اقتباس لزوماً به صورت مستقیم و عینی انجام نمیشود. در برخی موارد، نویسنده به قدری خلاقانه افسانهی بنیادی را تغییر میدهد که تشخیص آن بدون درکی عمیقتر از باورهای سنتی مردم ژاپن ممکن نیست. در هرصورت، آشنایی با موجودات اسطورهای و افسانههای کهن ژاپنی که به طریقی به محبوبترین انیمههای تمام دوران راه پیدا کردهاند، به پیچیدگی و جذابیت این آثار میافزاید. در ادامه، به معرفی تعدادی از این انیمهها و تحلیل مختصری بر منابع الهام آنها میپردازیم.
۱. موشی شی (Mushi-shi)
این انیمهی شگفتانگیز از آن دسته آثاریست که به وضوح از اساطیر و فولکلور ژاپنی الهام میگیرد اما هیچ افسانهای را به صورت مستقیم اقتباس نمیکند. مضمون کلی انیمه، حول محور «موشی» میچرخد، موجودات اسرارآمیزی که دیده نمیشوند و در کنار انسانها زندگی میکنند. ذات موشیها نه خوب است و نه بد، اما حضور آنها میتواند به شکلهای غیرمنتظره و عجیبی روی آدمها و محیط پیرامون تأثیر بگذارد. روایت انیمه بر شخصیت «گینکو» متمرکز است، یک موشیشی که دائم در سفر است و توانایی ویژهای در دیدن موشی و ارتباط برقرار کردن با آنها دارد. در طول انیمه، او از یک روستا به روستای دیگر میرود، اتفاقات عجیب غریبی که حاصل حضور موشیهاست را بررسی میکند و به روش خودش، تعادل را به زندگی مردم بازمیگرداند.
مفهوم «موشی» به طور غیرمستقیم از یوکای (Yokai) الهام میگیرد که نامی برای موجودات فراطبیعی در فولکلور ژاپن است. درست مثل یوکای، موشیها نیز ممکن است بیآزار یا خطرناک باشند و ظاهرشان اغلب، عجیب و غیرقابل پیشبینی است. یوکی اوروشیبارا، نویسنده و خالق مانگای موشیشی، گفته است که یکی از منابع الهام این اثر، افسانههاییست که او در بچگی شنیده بود. برخی از اتفاقات انیمه یادآور عناصر خاصی در فولکلور ژاپن هستند، مانند ناپدید شدن ناگهانی انسانها که گردن ارواح میانداختند یا بیماریهای عجیبی که با حضور موجودات اهریمنی توجیه میشد.
موشی همچنین از مفهومی الهام میگیرد که پایه و اساس اسطورههای ژاپنی است، یعنی شینتو (Shinto). شینتو، مذهب بومی ژاپن است که به صورت جاندارپنداری یا آنیماتیسم شناخته میشود و باور دارد که ارواحی به اسم کامی (Kami) در طبیعت، اشیاء و حتی مفاهیم حضور دارند. کامیها را میتوان نیروی محرکه پدیدههای طبیعی دانست که در اسطورهها نقش بسزایی دارند. موشیها نیز نمایندهی نیروی حیات اولیه هستند که بر جهان تاثیر میگذارند؛ درست مثل کامیها که عناصر طبیعی را تجسم می بخشند.
۲. افسانه شاهدخت کاگویا (Princess Kaguya)
«داستان بامبو شکن» یکی از آثار کلاسیک ادبیات کهن ژاپن است و بارها در قالبهای مختلف هنری اقتباس شده است، از جمله انیمه مشهور استودیو جیبوری که شاهزاده کاگویا نام دارد. در این داستان، یک بامبو شکن پیر به نام اوکینا در حین بریدن بامبو یا درخت خیزران، یک شاهزاده خانم کوچک را که صورتش مثل ماه میدرخشد، داخل یکی از ساقهها پیدا میکند. این شاهزاده خانم که کاگویاهیمه نام دارد (به معنی شاهزاده خانم درخشان) با سرعت معجزه آسایی بزرگ میشود و خانوادهی جدیدش زود پی میبرند که او اهل این دنیا نیست.
تفسیرهای مختلفی از این افسانه کلاسیک وجود دارد. علاوه بر مضامینی چون ناپایداری جهان و درد فراق، برخی آن را با مسئلهی طبقهی اجتماعی در ژاپن یا فشاری که برای انطباق با انتظارات جامعه بر زنان وجود دارد، مرتبط میدانند. گیاه بامبو را نیز میتوان نمادی از رشد و دگرگونی دانست. از طرف دیگر، هدایایی که کاگویاهیمه از خود به جا میگذارد، نشاندهندهی دانش یا گنجینههای ماورایی اوست. محبوبیت و ماندگاری این افسانه کهن در اقتباسهای مدرن آن مشهود است. فیلم استودیو جیبوری مورد تحسین منتقدان قرار گرفت و چندین اقتباس دیگر به صورت مانگا و انیمه از این داستان وجود دارد.
۳. شهر اشباح (Spirited Away)
نوپرابُو (Noppera-bo) که با اسم روحِ بیچهره نیز شناخته میشود، موجودی ترسناک از فرهنگ عامهی ژاپنی است که آدمها را غافلگیرانه شکار میکند. نوپرابُو در نگاه اول شبیه انسان به نظر میرسد، اما مشخصهی تعیینکنندهی آن یک صورت کاملا خالی است. جایی که باید اجزای صورت داشته باشد، فقط یک پوست صاف وجود دارد. نوپرابُو به دلیل رفتارهای شیطنتآمیز یا بدخواهانه خود شناخته شده است. این موجودات اغلب از ظاهر انسانی خود استفاده می کنند تا به قربانیان یک احساس امنیت کاذب بدهند و بعد صورت بیچهرهی خود را نمایان میکنند. سلاح اصلی نوپرابُوها به وجود آوردن ترسی فلجکننده است. آنها با آشکار کردن ناگهانی چهرهی عجیب و غریب خود، قربانیان را به وحشت میاندازند
در انیمهی تحسینشدهی شهر اشباح، شخصیت مرموز «بیچهره» از همین موجود افسانهای الهام میگیرد، اگرچه تفاوتهای واضحی بین این دو وجود دارد. در حالی که انگیزهی نوپرابُو در وهلهی اول ترساندن انسانها یا انتقام گرفتن از آنهاست، شبحِ سیاهِ میازاکی به دنبال برقراری ارتباط است و در نهایت شخصیت تراژیکتری بهنظر میرسد. نوپرابُو صرفاً موجودیتی ترسناک و ایستاست که پیچیدگی زیادی ندارد، در حالی که بیچهره سفر رشد و تحول شخصیت را طی میکند. او در ابتدا فقط پروتاگونیست انیمه (چیهیرو) را از دور نظاره میکند، سپس چسبنده و کنترلگر میشود، اما در نهایت از طریق مهربانیهای چیهیرو، همدلی و شفقت را میآموزد.
۴. شیطان کُش (Demon Slayer)
موزان کیبوتسوجی (Muzan Kibutsuji) آنتاگونیست اصلی انیمه محبوب شیطانکُش، از یک شخصیت برجسته در فولکلور ژاپن به نام نوراریهیون (Nurarihyon) الهام میگیرد که فرمانده ارشد تمام یوکای (موجودات فراطبیعی ژاپنی) است. شخصیت موزان برگرفته از این باور است که موجودات قدرتمند و جاودانه در اساطیر شینتو، تأثیرات زیادی بر جهان بشر دارند. توانایی او در ایجاد و کنترل شیاطین، نشاندهندهی اقتدار الهی منسوب به این شخصیتهای اساطیری است. این انیمه، همچنین به مضامینی چون خیر در برابر شر، فساد قدرت و انعطافپذیری روح انسان میپردازد. شیطانکُش با بهرهگیری از باورهای شینتو، لایهای از اهمیت اساطیری به روایت جذاب و احساسی خود میافزاید.
موزان و نوراریهیون هر دو رهبران بلامنازع گروههای اهریمنی تحت سلطهی خود هستند. موزان به شیاطینِ دوازده کیزوکی فرمان میدهد، در حالی که نوراریهیون بر همه یوکایها حکومت میکند. هر دو ترس و اطاعت زیردستان خود را برمیانگیزند. هر دو قدرتهای ماورایی دارند و عملاً جاودانه هستند. گفته میشود که نوراریهیون صدها سال سن دارد و موزان در انیمه شیطانکش، زادهی تمام شیاطین است که او را فوقالعاده قدرتمند و در برابر مرگ مقاوم میکند. شخصیت موزان از جنبههای رهبری و حیلهگری نوراریهیون نیز وام گرفته است. با این حال، موزان به عنوان یک شخصیت کاملاً شیطانی ظاهر میشود، بدون پیچیدگیهایی که اغلب در فرهنگ عامه به نوراریهیون نسبت میدهند.
۵. اینویاشا (Inuyasha)
انیمه اینویاشا بینندگان را با دنیایی آشنا میکند که در آن شیاطین، انسانها و نیمهشیطانها در کنار هم زندگی میکنند و به شدت از اسطورههای ژاپنی الهام میگیرد. شخصیت اصلی داستان، اینویاشا، یک نیمهشیطان با ظاهرِ پسری با گوشهای سگ است. این پروتاگونیستِ نیمهشیطانی از موجودی افسانهای به نام Inu (سگ) الهام گرفته شده است، یک روح قدرتمند با قدرت دگرپیکری که اغلب به عنوان یک سگِ هیولاوار یا انسانی با ویژگیهای سگ به تصویر کشیده میشود. انیمه اینویاشا در طول سریال به موجودات اسطورهای دیگری نیز اشاره میکند که هر کدام دارای تواناییهای منحصر به فردی هستند.
در این اثر، روابط پیچیدهی بین انسانها، نیمهشیطانها و شیاطینِ کامل، نشاندهندهی جایگاه حائز اهمیت یوکای در فرهنگ عامه ژاپن است. یوکای میتواند خیرخواه یا بدخواه باشد و داستانِ اینویاشا این دوگانگی را بررسی میکند. مفهوم حفظ تعادل بین جهان انسانها و ارواح موضوعی تکراری در اساطیر ژاپن است که در این انیمه نیز ظاهر میشود. این مفهوم، بازتاب عقاید شینتو مبتنی بر احترام به کامی (ارواح) و حفظ تعادل در جهان است. اینویاشا همچنین به مضامین جهانشمولی چون عشق، از دست دادن، و اهمیت خانواده میپردازد و بسیار فراتر از یک اقتباس ساده و مستقیم عمل میکند.
۶. دفترچه مرگ (Death Note)
ریوک، شینیگامیِ معروف در انیمه دفترچه مرگ، مستقیماً بر اساس هیچ موجود خاصی از اساطیر ژاپنی ساخته نشده است. با این حال، خود مفهوم شینیگامی و شخصیت ریوک از جنبههای مختلف فولکلور ژاپن و باورهای مربوط به مرگ الهام میگیرد. شینیگامی (به معنای "خدای مرگ") فضای جالبی را در فولکلور ژاپنی اشغال میکند. خدایان مرگ ژاپنی دقیقاً خدایان یا الهگان (مثل هادس، خدای مردگانِ یونان) نیستند، بلکه ارواح یا موجوداتی ماوراءالطبیعی هستند که ارتباط نزدیکی با مرگ دارند.
این موجودات اغلب بهصورت پیکرههای اسکلتی یا انساننماهایی با رداهای بلند، شبیه به دروگر مرگ (Grim Reaper) در فرهنگهای غربی به تصویر کشیده میشوند. دفترچه مرگ، شینیگامیها را به عنوان ناظران بیحوصلهای تجسم میکند که با استفاده از دفترچه مرگ جان انسانها را میگیرند. شینیگامی نشاندهندهی چرخهی اجتنابناپذیر زندگی و مرگ است. نگرش بیپروای ریوک نسبت به مرگ، دیدگاه متفاوتی را در مقایسه با ترس همیشگی انسانها از مرگ و فناپذیری نشان میدهد. در برخی داستانهای عامیانه ژاپنی، گروهی از ارواح یا موجودات اساطیری به عنوان پیامرسانهایی از دنیای مردگان عمل میکنند. ریوک با ظاهر شدن بر شخصیت لایت یاگامی و تأثیرگذاری بر رویدادها، شباهتهایی با این موجودات دارد، گرچه انگیزههای او بیشتر از روی کسالت و بازی با دغدغههای ملالانگیز انسانی است تا به انجام رساندن یک ماموریت الهی!
۷. ناروتو (Naruto)
در انیمه ناروتو پروتاگونیست داستان، ناروتو اوزوماکی، یک روباه قدرتمند نُه دم یا کیتسونه (Kitsune) دارد که در وجودش مهر و موم شده است. کیتسونهها موجودات افسانهای در فولکلور ژاپنی هستند که بهخاطر هوش، تواناییهای جادویی و طبیعت شیطانیشان شناخته میشوند. آنها میتوانند به شکل انسان درآیند و اغلب یا درحال محافظت یا فریبکاری دیده میشوند. روباه نُه دمِ کوراما (Kurama) در ناروتو نیز چنین ویژگیهایی از خود نشان میدهد و علیرغم قدرت بسیارش، یک کشمکش درونی بین طبیعت انسانی و حیوانیاش وجود دارد. این انیمه عمیقاً از افسانههای غنی کیتسونه الهام میگیرد و موضوعاتی چون تضاد درونی، رشد و دوگانگی طبیعت/انسان را برجسته میکند.
انیمه ناروتو از دیگر داستانهای فولکلور و شخصیتهای افسانهای اساطیر ژاپن نیز الهام میگیرد. به عنوان مثال، شخصیت جیرایا (Jiraiya) یکی از سانینهای افسانهای انیمه، بر اساس یک قهرمان مشهور ژاپنی به همین نام خلق شده است. طبق باورهای عامیانه ژاپن، او نینجایی است که از جادوی دگرپیکری برای تبدیل شدن به یک وزغ غول پیکر استفاده میکند! علاوه بر این، شخصیت اوروچیمارو (Orochimaru) از یک اژدها/مار افسانه ای ژاپنی با هشت سر و هشت دم که در فولکلور ژاپنی به اوروچی مشهور است، نشأت میگیرد. سوناده (Tsunade) نیز از شخصیت فولکلوری به همین نام الهام میگیرد. طبق افسانهها او دختر جوانی بود که با جیرایا ازدواج کرد و به او کمک کرد تا اوروچیمارو را شکست دهد، همچنین به هیولاهای حلزونی تسلط داشت و میتوانست روی آب راه برود.
از آنجا که تاثیرات موجودات اساطیری و افسانههای ژاپن به وفور در انیمهها دیده میشود، در این یادداشت به معرفی هفت نمونه معروف اکتفا کردیم. شما چه مثالهای دیگری از این پدیده میشناسید؟ نظرات خود را در کامنتها بنویسید.
نویسنده: مائده معینی (تحریریه ماجرا)