بازگشتِ زخم کاری؛ مروری بر فصل اول و دو قسمت جدید فصل دوم

این روزها اگر از بزرگراه‌های پایتخت عبور کرده باشید، حتماً بیلبوردهای تبلیغاتی سریال "زخم کاری: بازگشت" را دیده‌اید و لحظاتی ذهن‌تان را درگیر کرده‌است. اگر قبلاً بیننده‌ی این سریال بوده‌اید که شکی نیست، بعد از دو سال، مشتاق دیدار دوباره‌ی آدم‌ها و دنیای بی قانون سریال "زخم کاری" هستید و اگر هم نبوده‌اید، کنجکاو تماشا یا حداقل، دانستن موضوع آن هستید. به هر جهت، دو سال مدت کمی برای یادآوری داستان سریال، آن هم برای حافظه‌های درگیر ما بیننده‌های پر دغدغه و پرمشغله‌ی این روزها نیست و یادآوری و مرور دوباره آن ، بازار کانال‌های تماشای غیرقانونی و یا حتی سایت های رسمی نمایش فیلم را رونقی دوباره بخشیده است.

سریال ایرانی زخم کاری یک مجموعهٔ نمایش خانگی در ژانر درام/جنایی به نویسندگی و کارگردانی محمدحسین مهدویان است که بر پایهٔ رمان بیست زخم کاری نوشتهٔ محمود حسینی‌زاد برای سرویس پخش فیلیمو ساخته شده‌است. از بازیگران سریال می‌توان به جواد عزتی، رعنا آزادی‌ور، هانیه توسلی و سعید چنگیزیان اشاره کرد. فصل نخست سریال زخم کاری در ۱۴ خرداد ۱۴۰۰ به نمایش درآمد و در ۱۹ شهریور با ۱۵ قسمت به پایان رسید. فصل دوم با نام بازگشت در ۱۷ شهریور ۱۴۰۲ آغاز به پخش کرد.

محمدحسین مهدویان فیلمنامه‌ی سریال را با تغییرات گسترده‌ای نسبت به متن رمان «بیست زخم کاری»، نگاشته است اما اینکه چقدر در ساختار متن ضعف وجود دارد و اینکه چقدر نویسنده و کارگردان در ساخت اثر نهایی موفق عمل کرده‌است، جای بحث وجود دارد. به بهانه پخش سری جدید این سریال، نقبی به فصل قبل و درونمایه‌ی آن میزنیم تا پس از مروری مختصر به دو قسمت اول فصل دوم برسیم. با ما همراه شوید.

مروری بر داستان

مالک مالکی (جواد عزتی) با پشتیبانی نعمت ریزآبادی (سیاوش طهمورث) ملقب به حاج‌عمو موفق شده پله‌های ترقی را به‌سرعت طی کند و به مذاکره‌کننده اول هُلدینگ ریزآبادی بدل شود. پدر مالک- اسماعیل چرخ‌چی- پادوی خانواده ریزآبادی بود و از این طریق مالک نیز توانسته وارد تشکیلات حاج‌عمو شود. حدود دو دهه پیش، مالک عاشق منصوره (هانیه توسلی) دختر حاج‌عمو می‌شود و حاج‌عمو برای ممانعت از شکل‌گیری این وصلت، دخترش را برای زندگی و تحصیل به خارج از کشور اعزام می‌کند. از طرف دیگر، با آوردن همسر صیغه‌ای خود سمیرا (رعنا آزادی‌ور) به ایران، او را به عقد مالکی درمی‌آورد تا ضمن سرپوش‌گذاری بر اعمال مخفیانه‌اش و آرام ‌کردن همسرش (اکرم محمدی)، فکر منصوره را نیز از سر مالک بیرون بیاورد.

فصل اول

نخستین نمای سریال زخم کاری با ورود مالک مالکی - به عبارتی مذاکره‌کننده اول هُلدینگ ریزآبادی - به ویلای عظیم نعمت ریز آبادی ملقب به حاج‌عمو، آغاز می‌شود. باران میبارد و اثر رد پای گل آلود مالک بر فرش ورودی سرسرای ویلا، باعث غر زدن خدمتکار، که زنی خشک و میانسال است، می‌شود. همین نما کافیست تا بفهمیم اعتماد و عزت نفس مالک، در حدی است که حتی یک خدمتکار به خود اجازه می‌دهد با او از موضع بالا صحبت کند.

مالک، فردی بله چشم گو و نوکر مآب که بخاطر حفظ موقعیت، سرش را پایین می‌اندازد ، بحث نمی‌کند و از در پشتی بیرون می‌رود. تاکید دوربین بر رد پای گل آلود مالک بر فرش منزل حاج عمو، تداعی گناه‌آلودگی و مسئله اخلاق در روابط این دو است. اثری آلوده از مالک در ملک حاج عمو و رابطه‌ی کاری غیر اخلاقی و نامتعارفی که در ادامه داستان نیز شاهد آن هستیم.

مهم‌ترین شخصیتی که فیلم‌نامه روی آن دست می‌گذارد و باعث توفیق سریال در قسمت‌های ابتدایی می‌شود، مالک مالکی با بازی جواد عزتی است. مالک چند ویژگی قابل ستایش دارد که هر کدام از آن‌ها به شخصیت او بُعد تازه‌ای می‌دهند و می‌توانند روی مخاطب تاثیر بگذارند. او انسانی خانواده دوست است که خط قرمز و آمال تمام اعمالش سه عضو خانواده، یعنی سمیرا (همسرش) ، میثم و هانیه (فرزندانش) هستند و او برای این سه نفر خودش را به خطر می‌اندازد و حاضر است با تمام وجود از خودگذشتگی کند. مالک غیر از اینکه تنها تحصیل‌کرده میان جماعت ریزآبادی است، بسیار هم باهوش است و بدون حرف اضافی، عمل می‌کند و کارهایش دیگران را تحت‌الشعاع قرار می‌دهند. ویژگی دیگرش، ایستادگی و جا نزدن است. او بارها در طول سریال آگاهانه در دل خطر می‌رود و سعی می‌کند تعهدات خودش را به قیمت جان‌اش هم که شده عملی کند.

مهم‌ترین ویژگی مالک، به تمایلش به‌قرار گرفتن در جایگاه قدرت برمی‌گردد. او که سالیان سال به‌واسطه شغل پدرش، نتوانسته به جایگاه والایی دست پیدا کند، حالا هرچقدر هم که قدرت داشته باشد باز هم حس برتری‌جویی‌اش ارضا نمی‌شود. او فقط در شرایطی آرام می‌گیرد که جای نفر اول قدرت بنشیند و به همین دلیل هم‌دست به قتل ریزآبادی می‌زند. مالک با وجود رسیدن به جایگاه قدرت، از خودش اراده چندانی ندارد؛ اجازه می‌دهد سمیرا رویش تسلط داشته باشد. او سالیان سال گوش‌به‌فرمان ریزآبادی بوده و در مواجهه با سمیرا، خودش را در جایگاهی پایین‌تر دیده است اما حالا هم که می‌تواند او را به‌راحتی از میدان به در کند، بازهم زیر سلطه‌اش می‌ماند. پنهان‌کارانه عمل می‌کند و مسائلی را از سمیرا مخفی می‌کند، اما همچنان زیر سلطه‌ اوست و حاضر است حتی از او کتک بخورد.

مالک برای رسیدن به‌قدرت و نهایتا آرامش و امنیت، حتی به قتل متوسل می‌شود. با اینکه مطمئن است روزی تمام این سختی‌ها تمام می‌شود و زندگی باثباتی را تجربه می‌کند، اما مدام درگیر کابوسی وحشتناک است؛ تصویر آنهایی که به قتل رسانده از جلوی چشمانش رد می‌شود و اضطراب و تهوع، راحتش نمی‌گذارد. عذاب وجدان شدیدی گریبانش را گرفته و حتی به سمت هذیان‌گویی و حرکات غیرمعقول پیش می‌رود. هرچه می‌گذرد، این اضطراب بیشتر می‌شود. اضطراب و عدم امنیت و ترس شدید باعث شده تا ضعف روانی، رفته‌رفته در مالک به ضعف جسمانی و نهایتا بیماری جسمی تبدیل شود.

در این‌میان موسیقی متن، برگ برنده زخم کاری در ساختن اتمسفر آن است. البته کمی پرحجم‌تر از آن چیزی است که باید و معمولا جلوتر از اتفاق خبر می‌دهد. بااین‌حال در برخی لحظات عملکرد بسیار خوبی دارد. ویژگی تکنیکالی که به اثر اضافه می‌شود، کات به سیاهی و فیدهای مشکی است. این تمهید بیشتر در جهت تغییر فضا و عوض کردن پرسوناژهاست که در چندین مورد به درستی استفاده و در یک یا دو مورد هم بی‌جهت به کار برده می‌شود. تدوین اثر با کات‌های نرم و گه گاه ضربه‌ای همراه است که این مسئله ریتم خوبی را به بسیاری از صحنه‌های سریال می‌بخشد. هر چند در بعضی از بخش‌ها اسلوموشن‌ حضوری بی‌دلیل و بدون کارکرد دارد و به افتِ ریتم میانجامد.

"زخم کاری" در فصل اول، به آرمان‌های داستان‌نویسی پایبند می‌ماند و می‌تواند با خلق درام و لحظاتی مسخ‌کننده، یکی از مقبول‌ترین سریال‌های ایرانی تولید شده در سال‌های اخیر باشد. در دنیای این سریال، در آخر داستان نه «خوب‌تر»ها، بلکه «زرنگ‌تر»ها‌ برنده می‌شوند، چون کل زندگی در قاموس این دنیا، یک قمار است که حرفه‌ای‌ترها قهرمان آن هستند. در چنین منظومه‌ای، با چنین مختصاتی، طبعا شرافت و انسانیت محلی از اعراب ندارد.

یکی از انتقاداتی که بر روایت "زخم کاری" وارد است این است که ریزآبادی بزرگ (سیاوش طهمورث) و آدم‌های شرکت او و خانواده‌های ایشان، شخصیت‌هایی سنتی و شبه‌مذهبی هستند. پس چرا مناسبات آن‌ها هیچ شباهتی به آدم‌های شبه‌مذهبی ندارد؟ چرا حتی برای تظاهر هم که شده، هیچ جلوه مذهبی ندارند؟ از قرائن خود سریال ظاهرا در جامعه، ریزآبادی بزرگ را به سنتی بودن می‌شناسند و عنوان «حاج عمو» دلالت بر همین موضوع دارد.

اصولا همین وجه بیرونی موجّه و سنتی موجب می‌شود که نقطه عطف سریال، یعنی قتل حاج عمو، از طرف پسر و وابستگانش دنبال نشود که البته خود به یک گاف منطقی بزرگ تبدیل می‌شود. یعنی طبق منطق سریال، ناصر پسر او از واهمه این که انتشار گزارش پزشکی قانونی درباره پیدا شدن الکل در خون حاج عمو باعث بی‌آبرویی اجتماعی می‌شود، از شکایت صرف‌نظر می‌کند. یا در جایی دیگر، از قول «نجفی» (شریک حاج عمو) خطاب به مالکی (جواد عزتی) می‌شنویم که حاج عمو اصلا اهل مشروب خوردن نبود. چطور کسی به قتل او شک نکرده است؟ اصلا وجود الکل زیاد در خون همچین انسانی که اصلا اهل مشروب نبوده، بزرگ‌ترین دلیل برای غیرطبیعی بودن مرگ اوست.

یکی از نکات مهم سریال زخم کاری در فصل اول، استفاده‌ی ظریف از تبلیغات برای نمایش و شناساندن کاراکترها و شخصیت‌های سریال است که بر خلاف سریال‌های ترکیه و برخی از سریال‌های ایرانی که برندها را در چشم مخاطب فرو می‌کنند، این سریال کاملا غیر محسوس از تبلیغات روایتی هوشمندانه می‌سازد. استفاده از غول‌های بزرگ صنعت خودرو، مانند بنز و بی.ام.دبلیو و تویوتا که به ترتیب جایگاه قدرت و سرمایه‌ی شخصیت‌ها تعریف می‌شوند. از راس هرم قدرت "حاج عمو" را با بنز می‌شناسیم و سپس عنصر بعدی قدرت یعنی "مالک" را با بی.ام.دبلیو و در آخر "سمیرا" در داستان نمادی از شیطان صفتی است که سازندگان او را با اتومبیل تویوتا سناشانده‌اند.

نماهای تعقیب و گریز، رقابت صاحبان قدرت را با سرعت اتومبیل‌ها و رالی خشونت آمیز صاحبانشان نشان می‌دهند.گاهی یکی از ماشین‌ها جلو می‌افتد و دیگری عقب یا بالعکس و گاهی هر دو به موازات هم حرکت می‌کنند و پایاپای جلو می‌روند و این نماهای گرفته شده با هلی شات به‌قدری جذاب است که روایت داستان و مقصود تجاری استفاده از این برندها را از یاد می‌بریم و غرق این صحنه‌ها می‌شویم. در کل روایت‌‌ ناپایدار قدرت را می‌بینیم که هر لحظه موازنه‌ی قدرت به خطر می‌افتد و روی هیچ عنوان یا برندی نمیتوان شرط بست که این خود داستان زندگیست. با این حال در برخی سکانس‌ها، به ویژه در دو قسمت اول، که مهدویان خلاقیت بصری خود را به کار می‌گیرد، میزانسن و دکوپاژ متفاوتی را به نمایش می‌گذارد که اوج آن هلی‌شات از ماشین‌سواری ریزآبادی و وابستگان او در تاریکی شب کلاردشت است.

الهام از یک تراژدی اسکاتلندی

سریال ایرانی زخم کاری ‌تصویری از جاه‌طلبی‌ها، طمع و انتقام را با نگاهی به نمایشنامه مکبث اثر ویلیام شکسپیر، به نمایش گذاشته است. نمایشنامه شکسپیر حول شخصیت سرداری دلیر به نام مکبث می‌گذرد که به‌عنوان فرمانده سپاه از طرف پادشاه دانکن به جنگ نروژی‌ها می‌رود. در قسمت اول زخم کاری نیز شاهد این هستیم که مالک توسط خان عمو رهبر هلدینگ ریزآبادی برای عقد قرارداد مهم نفتی با نروژی‌ها راهی شمال می‌شود. پادشاه بعد از پیروزی مکبث در جنگ با نروژی‌ها، فرماندهی کودور را به او می‌بخشد که مشابه آن را با بخشش منطقه‌ها به مالک در زخم کاری شاهد هستیم. مکبث در شبی که شاه برای جشن پیروزی اسکاتلند مهمان او است به تحریک همسر اغواگر خود لیدی مکبث دست به قتل پادشاه می‌زند. مالک نیز به تحریک همسرش سمیرا، ریز آبادی را که برای جشن موفقیت در عقد قرارداد با نروژی‌ها به ویلای او آمده است به قتل می‌رساند. دانکن در نمایشنامه شکسپیر دو پسر به نام‌های دانلبین و ملکم دارد که در زخم کاری به یک پسر و یک دختر تبدیل شده است.

وضعیت عذاب وجدان و ترس مکبث بعد از قتل دانکن را به‌صورت توهم و حالت تهوع مالک در زخم کاری می‌بینیم و همچنین قتل‌های بعدی که مکبث مجبور به انجام آن‌ها می‌شود نیز با قتل نجفی، کریم و سودابه توسط مالک به نمایش کشیده شده است. برخلاف سریال‌هایی به این سبک که باشخصیت‌هایی سیاه یا سفید مطلق طرف هستیم، در این سریال تمامی کاراکترها در طیف خاکستری قرار دارند. در زخم کاری، شخصیت‌ها گاهی به سمت سپیدی و گاهی به سمت سیاهی میل می‌کنند تا در نهایت تاریکی آنها را می‌بلعد. می‌توان گفت داستان زخم کاری، روایتی از زخم‌هایی کهنه است که با گذشت زمان از جایی دیگر سر برآورده‌اند.

آنچه سریال زخم کاری را جذاب کرده است حس همزاد پنداری مخاطب با شخصیت‌های سریال است. کاراکترهای سریال هیچ‌کدام دور از تصور و دور از دسترس نیستند. ما بسیاری از این افراد را در اطراف خودمان می‌بینیم. حتی خودمان نیز شاید پتانسیل تبدیل‌شدن به چنین شخصیت‌هایی را داشته باشیم. تمامی شخصیت‌ها به‌یک‌باره بد نمی‌شوند و ما روند تغییرات آن‌ها را می‌بینیم. زخم کاری به‌گونه‌ای است که انگار در آیینه‌ای جهان‌نما، وجه شیطانی افراد را به ما نشان می‌دهد. ما شاهدیم که خشونت چگونه می‌تواند کم‌کم عادی شود و در زیر پوست افرادی که ما بارها آن‌ها را پس می‌زنیم و تحقیر می‌کنیم ممکن است چه هیولایی در حال رشد باشد. شاید هیچ داستانی نمی‌توانست به این خوبی معجونی از طمع، قدرت، خشونت و انتقام را با زبان خودمان برای ما تعریف کند.

با این حال در دو قسمت پایانی، فیلم‌نامه زخم کاری مشکلات زیادی دارد. از طرفی رفتارهای آنی و به دور از منطق کاراکترها و تحولات ناگهانی‌‌ای که از سر می‌گذرانند، جدی‌ترین آسیب را به پرده پایانی زخم کاری وارد می‌کنند. کشمکش‌های نیروهای مختلف در یک داستان خوب، هیچ‌گاه با پیروزی قاطعانه اخلاق تمام نمی‌شود. در پایان فصل اول آنچه می‌دانیم این است که زنان در دنیای مهدویان یا شیطان هستند یا مرد ستیز یا عاشقانی ناکام با عقده های بیشمار، زخم خورده، خیانت دیده و… در دنیای بی‌قانونی که این فیلمساز ترسیم کرده، هرکس بر پلکان قدرت پای بگذارد، با شدت بر زمین می خورد. دنیای سرمایه داری، زلزله خیز است و پایه های سست را ویران می‌کند.

باری، برای انتظار و فهم آنچه بر زندگی و احوال شخصیت‌های داستان رفته، دو سال زمان کمی نبود. اکنون شهر تهران برای تبلیغ ادامه‌ی این سریال پر شده از رنگ سرخ و سیاه بنرهای "زخم کاری". سرخی خون و خشونت و قتل و سیاهی و پلیدی داستان آدم‌هایی که زخم خورده‌اند و زخم می‌زنند. رنگ پوسترهای تبلیغاتی خواه یا ناخواه حال و هوای محرم دارد و مرثیه‌ی ظلم و ظالم و خون است. مسئله غریبی که در جهان این سریال می‌بینیم این است که همه‌ی مظلوم‌ها ، ظالم‌اند و همه‌ی ظالمان، مظلوم. که عجیب این بر هم نمایی، شما را با خود همراه می‌کند.

قسمت اول فصل دوم سریال زخم کاری: بازگشت

بالاخره انتظارها به پایان رسید و جمعه 17 شهریور قسمت اول فصل دوم رونمایی شد. نمای اول دقیقا ادامه‌ی نمای پایانی قسمت آخر از فصل اول است. جسد زخم خورده‌ی مالک، رها شده بر شن های کنار دریا که چهار مرد تابوتی چوبی را برای حمل جنازه اش با خود از ماشین پیاده می‌کنند. در تیتراژ فصل دوم و به تاکید سازندگان آن، روایت داستان ، اقتباسی است از «هملت» شکسپیر. اگر روز قبل از پخش فصل دوم، سری به شبکه‌های اجتماعی می‌زدید، نظر بیننده‌ها و دنبال‌کننده‌های سریال را می‌خواندید، به نقد و نظرهای جالبی برمی‌خوردید. تقریبا اکثریت مخاطبان، نظرشان این بود که مالک زنده است و دلایل خیلی از آنها آورده شدن نام "جواد عزتی" در تیتراژ بود و برخی دیگر معتقد بودند اگر شخص اول داستان بمیرد، چیزی برای ادامه روایت وجود ندارد یا به عبارت دیگر، شخصیت جذاب دیگری در قصه وجود ندارد که بنای ادامه سریال را بر پایه‌ی آن بگذارند.

بر خلاف تصور عموم، این قسمت جدید سریال زخم کاری جذابیت زیادی ندارد و صرفا به معرفی دو شخصیت جدید پرداخته است. شخصیت "مسعود طلوعی" که در فصل قبل فقط بارها اسمش شنیده می‌شد و کوچکترین نمای معرفی نداشت که رابط حاج عمو و شریک هلدینگ ریزآبادی است و مباشرش "رضا شفاعت ". قسمت اول به بیننده‌ی کنجکاو که مشتاق دانستن سرنوشت مالک است، چیزی ارائه نمی‌دهد و با اینکه از وقایع و مرگ مالک چیز زیادی به لحاظ زمان درام نگذشته است، اما تغییر چهره‌ی بازیگران طی دو سال فیلمبرداری فصل جدید سریال کاملا مشهود است. شاید بتوان گفت چهره‌ی تغییر کرده و پیرشده‌ی بازیگران اولین زخم کاری بر پیکر سریال است. به خصوص میثم، پسر مالک که جانشین پدر شده و همسر ناصر (مه لقا باقری) که تغییر چهره‌هایشان کاملا غیرقابل‌باور است.

در لحظه‌ی پایانی اپیزود سریال جدید زخم کاری، دستی در کادر می‌بینیم که مشغول بالا و پایین کردن صفحه یک گوشی موبایل است. فولدری در صفحه گالری گوشی باز می‌شود که عنوان «بچه‌ها» در آن ثبت شده است. عکس‌هایی از هانیه و میثم با مالک به چشم می‌خورد. دست‌ها روی یک عکس دو نفره میثم و مالک زوم می‌کند و این قسمت تمام می‌شود و بیننده تردیدی ندارد که مالک زنده است. پس چیزی برای اشتیاق مخاطب یا حدس و فکر درباره ادامه داستان وجود ندارد و مخاطب تقریبا بی‌انگیزه رها می‌شود.

قسمت دوم فصل دوم سریال زخم کاری: بازگشت

قسمت دوم فصل دوم سریال زخم کاری روز جمعه ۲۴ شهریور ۱۴۰۲ از فیلیمو پخش شد. در این قسمت شاهد اتفاقات عجیب و غیرقابل انتظار بودیم. با طلوعی که حضور مهمی در اتفاق‌های این فصل سریال دارد آشنا می‌شویم. شخصیت مرموز و شیطان صفت "سیما " همسر دوم و جوان "شفاعت" که به مانند سمیرا قدرت طلب است، یکی از ویژگی‌های فصل دو است. دایره ی واژگان او هم مانند سمیرا است و جای "حاج عمو" را "طلوعی " گرفته است.

به‌نظر می‌رسد که در این سریال پشت هر مرد موفقی، زنی قدرت طلب است که برای رسیدن به نوک هرم تلاش می‌کند. تقابل او و سمیرا در قسمت‌های بعد نیز می‌تواند جذاب باشد. سیما، جایی در قسمت جدید به شفاعت "همسرش" می‌گوید: طلوعی بلد است که مثل روز اول نگهت داشته است. چون می‌داند که اگر توی سرت هم بزند از دستت نمی‌دهد. این جمله اولین تخم بدبینی و نفاق را در ذهن شفاعت می‌کارد و این همان بلایی است که بر سر مالک هم آمد. اختلافی که میان طلوعی و میثم پیش می‌آید، می‌تواند مقدمه‌ای باشد برای شروع داستان "هملت".

سمیرا با گذر از یک بحران شدید روانی (بدون در نظر گرفتن غیر منطقی بودن گذر زمان) به قدرت سابقش برگشته و حالا باید پسرش را مدیریت کند. در قسمت جدید، گویی چنین است که تاریخ تکرار می‌شود. میثم انگار که تکرار رفتار و شخصیت پدرش "مالک" شده است. قدرت طلبی، انتقام جویی و جدال با سمیرای کنترل گر، حتی کشیدن سیگارش هم با فندک زیپو تداعی مالک و ژست‌های اوست.

طبق تعریف تکراری عشق در نگاه اول، باز هم برخورد دختر و پسر قصه از یک ضربه‌ی اتفاقی و ریختن وسایل دختر بر زمین شروع و میثم کاملا اتفاقی با " شیدا" دختر شفاعت در پارکینگ مجموعه آشنا می‌شود. در این سکانس میثم با شیدا برخورد می‌کند و باعث شکسته شدن عطر او می‌شود. در سکانسی دیگر میثم عطر جدیدی برای او می‌خرد تا جبران آن اتفاق شود و از همه مهم‌تر، سر صحبت را با او باز کند. میثم از عطری که شکسته و حالا به زحمت پیدا کرده نام می‌برد و همین باعث کنجکاوی مخاطبان زخم کاری شده است که باز هم تبلیغات در این سریال قدمی فراتر از تصور برمی‌دارد. آن هم تبلیغ زیرپوستی و تقریبا نامحسوس از عطر شکسته‌ی پاپیروس وانیل با شیشه‌ی قرمز که اگر بررسی کوتاهی در این زمینه داشته باشیم، متوجه عملکرد فیلمساز در استفاده از تبلیغات می‌شویم، جستجوهای بیشمار اینترنتی و پیگیری این عطر و نام برندش که نماد عشق را تداعی کرده، به جای ارائه‌ی یک اثر هنرمندانه گشودن دری برای فروش و تجارت شده‌است.

وقایع این قسمت ضرب آهنگ تندی دارد، عشق میثم به شیدا و عشق پنهانی طلوعی به شیدا که یک مثلثی عشقی می‌سازد. که طلوعی در جایی می‌گوید: بالاخره تو شیدای مایی یا ما شیدای توایم؟ در سکانس مهمانی خداحافظی پسر شفاعت، الناز ملک یا همان "سیما" همسر دوم شفاعت، قطعه مشهور «شهزاده رویای من» را با پیانو می‌خواند و مهمانان هم آن را همخوانی می‌کنند که با استقبال مخاطبان روبه‌رو شد‌ه‌است و خط به خط متن شعر بیانی از حال و هوای دو دلداده‌ی داستان "میثم و شیدا" است. پس در این قسمت استفاده از موسیقی نوستالژیک هم برگ برنده دیگری برای درگیر کردن احساسات مخاطب و ایجاد اشتیاق برای ادامه سریال است. در قسمت دوم از فصل دوم سریال زخم کاری، روابط علت و معلولی دیگر که همه و همه بر شاخ قدرت و ثروت می‌چرخد به چشم می‌خورد. این مروری بود بر فصل جدید این سریال پرمخاطب که از مکبث به هملت رسیده و باید دید که آیا می‌تواند اقتباس خوشرنگ دیگری از نمایشنامه شکسپیر کبیر ارائه دهد؟

پیش‌بینی شما برای ادامه فصل دوم زخم‌کاری چیست؟ دو قسمت اول فصل دوم را چطور ارزیابی می‌کنید؟ نظر خود را در قسمت کامنت‌ها بنویسید.

نویسنده: شهره ریاحی (تحریریه ماجرا)

بازگشتِ زخم کاری؛ مروری بر فصل اول و دو قسمت جدید فصل دوم

دوره های مرتبط

نظرات کاربران

جهت ثبت نام، شماره موبایل و رمز عبور انتخابی خود را وارد نمایید.

کد 5 رقمی ارسال شده به موبایل خود را وارد کنید

جهت ورود نام کاربری و رمز عبور خود را وارد نمایید.