در این جستار فیلم‌های جدیدی را معرفی می‌کنیم که به مسئله بلوغ و دغدغه‌های نوجوانان می‌پردازند. البته که بزرگسالان هم با تماشای این فیلم‌ها می‌توانند نوجوانِ درونشان را دوباره زنده کنند!

1) خانواده فیبلمن (The Fabelmans)

کارگردان: استیون اسپیلبرگ

محصول: 2022 / آمریکا

فیلم خانواده فیبلمن یک داستان بلوغ را روایت می‌کند و احتمالا یکی از شگفت‌انگیزترین فیلم‌های اسپیلبرگ است: پسر جوانی به نام سمی فیبلمن در آریزونای پس از جنگ جهانی دوم بزرگ می‌شود. جایی که او کشف می‌کند و می‌آموزد که چگونه فیلم‌ها قدرت نشان دادن حقیقت را دارند. او با مادرش، زنی هنرمند که همیشه او را تشویق می‌کند و پدرش، یک مهندس کامپیوتر و یک مرد واقع‌بین، و سه خواهر کوچک‌ترش زندگی می‌کند. سمی علی‌رغم همه موانع و مشکلاتی که در این مسیر با آن‌ها روبرو می‌شود شور و اشتیاق فیلمسازی را در زندگی خود زنده نگه می‌دارد.

داستان این فیلم با الهام از سال‌های نوجوانی اسپیلبرگ برداشتی نیمه تخیلی از چگونگی تبدیل شدن او به یک فیلمساز است. داستانی که از طریق یک شخصیت خیالی به نام سمی فیبلمن جان می‌گیرد. این فیلم بسیاری از لحظات زندگی سمی از دوران کودکی و نوجوانی‌اش را به تصویر می‌کشد و به ما نشان می‌دهد که چرا او این‌گونه شیفته هنر سینما می‌شود. به بیانی ساده‌تر، این فیلم نوجوانانه مطمئنا یک تجربه سینمایی کامل با داستانی تاثیرگذار، روایتی جذاب و بازیگرانی برجسته برای شما به ارمغان می‌آورد. فیلم خانواده فیبلمن مورد تحسین منتقدان قرار گرفت و در زمینهٔ بازیگری، کارگردانی، فیلم‌نامه، فیلم‌برداری و موسیقی جان ویلیامز ستایش شد.

2) مزایای گوشه‌ گیر بودن (The Perks of Being a Wallflower)

کارگردان: استیون شباسکی

محصول: 2012 / آمریکا

فیلم مزایای گوشه‌گیر بودن یا مزایای منزوی بودن محصول سال 2012، در ژانر درام و بلوغ به نویسندگی و کارگردانی استیون چباسکی (Stephen Chbosky) است. این فیلم براساس رمانی به همین نام نوشته استیون چباسکی منتشر شده در سال 1999 ساخته شده است. فیلم مزایای گوشه گیر بودن اولین بار هشتم سپتامبر 2012 (18 شهریور 1391) در جشنواره بین‌المللی فیلم تورنتو به نمایش درآمد و حدود 2 هفته بعد به اکران عمومی در سینماها رسید. این اثر توانست نظر مثبت منتقدین را به خود جلب کند و منتقدین به تحسین فیلم به خصوص در زمینه فیلمنامه، کارگردانی، موسیقی و تیم بازیگری پرداختند. این فیلم نوجوانانه موفق به کسب افتخارات بسیاری در جشنواره‌های مختلف شد.

داستان در سال 1992 اتفاق می‌افتد. چارلی نوجوان 15 ساله‌ای است که از اضطراب و افسردگی رنج می‌برد. چارلی در مورد شروع سال تحصیلی در مقطع دبیرستان احساس خوبی ندارد، زیرا شخصیتی خجالتی دارد و به سختی می‌تواند برای خود دوستی پیدا کند. چارلی تمام اتفاقات زندگی‌اش را از طریق نامه‌نگاری با دوست ناشناسش برای او شرح می‌دهد. در جریان یکی از مسابقات فوتبال، چارلی با یک دانش‌آموز سال بالایی به نام پاتریک و خواهرناتنی‌اش، سم، آشنا می‌شود. پاتریک و سم از چارلی دعوت می‌کنند همراه آنان به مهمانی برود. دوستی این سه نفر آغاز می‌شود و چارلی به مرور رازهای زندگی خود را برای این دو فاش می‌کند و در عین حال محرم اسرار آنان نیز می‌شود. این فیلم فیلم در ابتدا به دلیل وجود صحنه‌هایی چون مصرف مواد مخدر و الکل و صحنه‌های رابطه جنسی رتبه R گرفت که یعنی تماشای آن برای افراد زیر 17 سال ممنوع شد. اما پس از آن با حذف برخی صحنه‌ها رتبه PG-13 گرفت و یعنی تماشای این فیلم تنها برای افراد زیر 13 سال ممنوع است.

3) من و ارل و دختر درحال مرگ (Me and Earl and the Dying Girl)

کارگردان: آلفونسو گومز ریخون

محصول: 2015 / آمریکا

گرگ (توماس مان) نوجوان گوشه گیر دبیرستانی است که مادرش برای خارج شدن وی از وضعیتی که درش گرفتار شده، از او می خواهد تا با همکلاسی اش که دختری به نام ریچل (اولیویا کوک) است و مبتلا به سرطان می باشد، دوست شود. مادر گریگ امیدوار است که دوستی فرزندشان با ریچل بتواند باعث ایجاد امید به زندگی در گرگ و همچنین کمک به ریچل شود. ریچل بزودی با گرگ و دوست صمیمی اش اِرل (آر جی سایلر) آشنا می‌شود که تفریحشان ساختن فیلم کوتاه در هجو آثار مشهور سینماست. در این فیلم ما با شخصیت هایی مواجه هستیم که اگرچه هرکدام مشکلات خودشان را دارند و حتی بدترین آن‌ها، ریچل، مبتلا به سرطان است و روزهای بدی در انتظارش است، اما هیچکدام از آنها قرار نیست ترحم تماشاگر را برای خود به دست آورند. فیلم هرگز تماشاگرش را در جریان فیلم وارد بازی احساسی نسبت به مقوله مرگ نمی کند و فضای داستان را به خوبی با شوخی های جذاب کلامی و دیالوگ های تیز و کنایه دار، به لحظات مفرحی برای تماشاگر تبدیل می‌کند.

داستان سرطان ریچل و آشنایی او با گرگ که به اتفاقات جالبی منجر می شود، تنها داستان اصلی فیلم نیست. داستان‌های مکمل جذاب و دوست داشتنی از جمله فیلمسازی گرگ و بهترین دوستش اِرل، نیز می تواند برای تماشاگر جالب توجه باشد. جسی اندروز، نویسنده رمان «من، اِرل و دختر در حال مرگ» که حالا در نسخه سینمایی نیز به عنوان فیلمنامه نویس با فیلم همکاری کرده، علاقه داشته تا صحنه های معروف از فیلم‌های مشهور را انتخاب کرده و به بدترین شکل ممکن آنها را به هجو بکشد! این اتفاق یکی از جذاب ترین لحظات فیلم را تشکیل داده، یعنی ساختن فیلم کوتاه توسط گرگ و دوستش اِرل که در ادامه داستان با دیده شدن فیلم‌هایشان توسط ریچل و ساخت فیلم درباره خود او، گرگ را وارد مرحله تازه ای در رابطه اش با ریچل می‌کند.

فیلم به خوبی موفق شده دغدغه‌های نسل نوجوان را بدون افتادن در دام احساسات‌گرایی به تصویر بکشد. نگرانی‌های این نسل برای وارد شدن به دانشگاه، ادامه مسیر زندگی که در این سن معمولا با بروز افسردگی نسبی همراه است و در نهایت رستگاری آن‌ها، از جمله مواردی است که نویسنده، جسی اندروز به آن توجه کرده و در فیلم نیز با جزئیات فراوان مطرح شده است.

4) صمیمی (Close)

کارگردان: لوکاس دونت

محصول: 2022 / بلژیک

فیلم صمیمی برای نخستین بار در هفتاد و پنجمین دورهٔ جشنواره فیلم کن در ۲۶ مهٔ ۲۰۲۲ نمایش داده شد، جایی که جایزهٔ بزرگ این جشنواره را دریافت کرد. علاوه بر آن پس از نمایش در جشنواره فیلم سیدنی در ژوئن ۲۰۲۲ جایزهٔ فیلم سیدنی را دریافت کرد. لئو و رمی سیزده ساله تعطیلات تابستانی طولانی را در صمیمیت معصومانه می‌گذرانند، اما در سال تحصیلی، دوستی نزدیک آنها دچار مشکل می‌شود زیرا رابطه آن‌ها توسط همکلاسی‌هایشان قضاوت می‌شود. لئو در واکنش به این نظرات که گاهی توهین آمیز هم هستند، سعی می‌کند از رمی فاصله بگیرد. لطافت فیلم و رفتارهای کودکانه و معصومیت بکر پسر بچه‌هایی که دنیای زیباشان دستخوش رفتارهای ناجور گروه همسالان خود می‌شود، زیبا و دیدنیست.

فیلم صمیمی داستانی درباره شکسته شدن پیوندهای دوران کودکی است و فیلمساز که نامزد اسکار هم شده است، ضربه عاطفی سنگینی را در دومین اثر خود ایجاد می کند. این فیلم شیرین و دلخراش که درباره یک دوستی عمیق است، سینمای کشور بلژیک را در والاترین حالت خود نشان می‌دهد. موسیقی متن فوق‌العاده فیلم به خوبی لحن احساسی اثر را به تصویر می‌کشد که به نحوی مخاطب را به یاد کار نیکلاس بریتل برای فیلم مهتاب (2016) به کارگردانی بری جنکینز، می‌اندازد. هر دو فیلم به جستجوی هویت در دوران بلوغ می‌پردازند. صمیمی از بسیاری جهات با فیلم‌های نوجوانانه هالیوودی تفاوت دارد و با جسارتی بی‌رحمانه به دنیای بلوغ نگاه می‌کند که شاید بتواند شما را به گریه بیندازد اما بی شک گاهی هم بسیار خشمگین‌تان خواهد کرد.

5) لیدی برد (Lady Bird)

کارگردان: گرتا گرویگ

محصول: 2017/ آمریکا

لیدی برد فیلمی‌ست جذاب و دوست داشتنی و در یک کلمه کامل. منظور آن است که اگر سکانس به سکانس، پلان به پلان و شات به شات این فیلم را زیر تمام ذره‌بین‌های سینمایی بگیرید، ایراد محتوایی و فنی خاصی در آن پیدا نمی‌کنید، که بگویید اگر فیلم این‌گونه نبود تاثیرگذاری‌اش بیشتر می‌شد یا اگر با استفاده از فلان عنصر بهبود پیدا می‌کرد، لیدی برد الان اثر بهتری بود. چرا که این فیلم، پرتره‌ی کاملی از آن چیزی است که سینمای درام، سینمای نوجوانه، سینمای تاثیرگذار یا اصلا هر چه که شما اسمش را می‌گذارید، باید باشد.

گرتا گرویگ کارگردان این فیلم، یکی از بهترین فیلم‌های نوجوانه چند سال اخیر را ساخته است که از سنت‌شکنی خاصی بهره می‌برد و داستان ماوراءالطبیعی عجیب و غریبی را روایت می‌کند که انرژی حاضر در شات‌هایش، تمام‌ناشدنی هستند. فیلم، به طرز آرامش‌بخشی، برداشتی واقع‌گرایانه از دنیای یک دختر نوجوان است که با صداقت و بدون ترس، لبخندها، بغض‌ها، ترس‌ها و شجاعت‌هایش را دقیقا مانند هر نوجوان دیگری شکل داده است. یکی از ویژگی‌های مهم این اثر، قدرتش در ایجاد هم‌ذات‌پنداری‌ است که به هیچ زمان و مکان خاصی محدود نمی‌شود.

هم‌ذات‌پنداری حاضر در لیدی برد، مربوط به اعمال و رفتار شخصیت‌ها نیست که به سبب شباهت‌شان با زندگی اکثر مخاطبان سینما، بخواهند احساسات آن‌ها را برانگیزند و تحت تاثیرشان قرار دهند و به جای آن، در افکار و متن اتفاقات حاضر در داستان، جریان پیدا کرده است. چنین چیزی را تقریبا همه‌ی آدم‌های جهان، می‌شناسند و درک می‌کنند. این‌گونه است که بخشی از یک داستان سینمایی، به جای معنا داشتن برای اعضای مشخصی از مجموعه‌ی تماشاگران، تعداد غیر قابل شمارشی از مخاطبان را زیر سایه‌ی آرامش‌بخش خود می‌گیرد. چون حجم بالایی از ما آدم‌ها، این احساس را در زندگی‌مان داشته‌ایم و به سبب تمرکز فیلم‌ساز روی احساسات و ذهنیت شخصیت‌ها و نه اعمال و اتفاقاتی که در ظاهر رخ می‌دهند، لیدی برد هم‌ذات‌پنداری جهان‌شمولی را ارائه داده است. یکی از آن هم‌ذات‌پنداری‌های بی‌نقصی که نه زمان را می‌شناسند و نه مکان.

یکی از بزرگ‌ترین مزیت‌های فیلم‌نامه‌ی لیدی برد، این است که در مهم‌ترین لحظات آن، هیچ شخصی قضاوت نمی‌شود. این یعنی برخلاف تعداد زیادی از حتی فیلم‌های بزرگ سال‌های اخیر، فیلم‌ساز در خدمت پر رنگ کردن کاراکتر اصلی‌اش، انسان‌های دور و بر او را کنار نمی‌زند و از ارزش‌شان نمی‌کاهد. منظور آن است که مثلا شاید کریستین، تنها کاراکتر حاضر روی پوستر اصلی فیلم باشد و قصه بر پایه‌ی تجربه‌های گوناگون او از دنیا شکل بگیرد، اما واقعیت آن است که همه‌ی انسان‌های حاضر در فیلم، آدم‌های مهمی هستند. در این فیلم عادی‌ترین آدم‌ها به واقعی‌ترین و تاثیرگذارترین شکل ممکن به تصویر کشیده شده‌اند.

6) کودا (CODA)

کارگردان: شان هیدر

محصول: 2021 / آمریکا و فرانسه

یک خانواده که سه نفر از اعضایشان ناشنوا و یک نفرشان شنوا است در یک تجربه مفرح حدودا ۲ ساعته، خودشان را به ما و جامعه اطرافشان اثبات می‌کنند. اگر به چهره پدر، مادر و برادر ناشنوای فیلم بنگرید، سر سوزنی به شما اجازه نخواهند داد که برای نقص مادرزادی‌شان ترحم به خرج دهید. همانطور که دختر شنوای فیلم، یعنی روبی هم این اجازه را به شما نخواهد داد که برای شرایط او در مواجهه با خانواده‌اش بیش از حد دل بسوزانید. چرا که شرط اصلی و حساس پرداختن به چنین خانواده‌ای،‌ پذیرش بی‌کم و کاست وضعیت فعلی آن‌هاست. بدون هیچ نگاه ترحم برانگیزی که آن‌ها را از بالا به پایین بنگرد. در همین راستا، از همان اولین پلان فیلم شاهد هستیم که این خانواده با یکدیگر متحدند، روابط بسیار نزدیکی دارند و از طریق حرفه ماهیگیری کسب درآمد می‌کنند. همچون خانواده‌های مشابه اطرافشان.

در راستای به سایه بردن نقص ناشنوایی، فیلمساز نشان می‌دهد که اعضای این خانواده با بحرانی ریشه‌ای‌تر دست و پنجه نرم می‌کنند که تنها محدود به نقصشان نمی‌شود. نداشتن استقلال، وابسته به یک نفر دیگر بودن، ترسیدن از مواجهه بی‌واسطه با مشکلات، احساس خود کم بینی و دفاع نکردن از حقوق خود، مشکلاتی هستند که می‌توانند گریبان هر آدم شنوا یا ناشنوایی را بگیرند. در جزییات روند یادگیری آواز خوانی روبی، شاهد هستیم که او مدت‌هاست صدایی را در گلوی خود خفه کرده است. مربی‌اش در اولین گام مهم، سعی می‌کند صدای خفه شده او را از اعماق وجودش بیرون بکشد. صدایی که عدم اعتماد به نفس آن را کشته است. در ابتدای فیلم وقتی که او از آواز خواندن در مقابل دیگران می‌ترسد و فرار می‌کند، فرقی با خانواده ناشنوای خود ندارد. اما وقتی که در پلان پایانی هنگام گزینش برای دانشگاه، هم آواز می‌خواند و هم با زبان بدن آوازش را برای خانواده‌اش توصیف می‌کند، دیگر نقصی در این خانواده دیده نمی‌شود.

در انتها روبی با رفتن به کالج موسیقی هم خودش تمرین استقلال می‌کند و هم خانواده‌اش را به این امر مهم دعوت می‌کند. خانواده روبی در پایان، دیگر صدای خفه شده‌ای در خود ندارند. مهم قدرت ابراز وجود است که آن‌ها کسب کرده‌اند. مابقی، وسیله‌ای برای رساندن مقصودشان به دیگران است که با حضور روبی یا فردی دیگر، این اتفاق رخ می‌دهد. مهمترین هدف شخصیت‌پردازی در فیلم همان تغییر درونی هریک از اعضای این خانواده بود.

7) زنان قرن بیستم (20th Century Women)

کارگردان: مایک میلز

محصول: 2016 / آمریکا و انگلستان

قرن بیستم، دوره‌ی عجیب‌وغریبی محسوب می‌شود، چه برای بزرگ شدن در آن، چه برای ازدواج کردن و حتی برای فیلم ساختن درباره آن نیز قرن پیچیده‌ای است. قرن بیستم ، شروع همان اتفاقاتی است که ما درست در مرکزیت آن قرار داریم و انگار هر چیزی که حالا و همین الآن متعلق به ما است, جرقه‌هایش در همان دوره خورده است. فیلم زنان قرن بیستم داستان آدم‌هایی است که در این قرن زندگی کرده‌اند. مایک میلز بازی کردن با زمان را دوست دارد, گویی زمان هیچ‌وقت برای او وجود نداشته است, برای میلز انگار نوستالژی همین حالاست و همین حالایی که ما از آن حرف می‌زنیم انگار سال‌هاست که برای او گذشته و شاید هم به همین خاطر است که تا این حد در به تصویر کشیدن دردهای دوران گذشته تبحر دارد. شاید به همین خاطر است که این‌قدر خوب می‌تواند کودکی و نوجوانی‌اش را دقیق و موجز برای ما تعریف کند آن‌هم نه فقط از زبان خودش بلکه از زبان تمام کسانی که در آن زمان زیسته‌اند.

درنهایت این زنان و مردان قرن بیستمی، آدم‌های تنهایی هستند که با آنکه در کنار زندگی می‌کنند اما همیشه تنها بوده‌اند، چراکه نسل پشت نسل روی اسکیت بردهایشان سوار شدند و ویراژ دادند بدون آنکه نگاهی به پشت سرشان بیندازند و ببینند کسانی به دنبالشان هستند نه برای آن‌که کمکشان کنند، بلکه برای آن‌که کمک بگیرند و این‌طور شد که هر روز گذشت و همدیگر را کمتر شناختند. آن تصویر آرمانی که پدر از سرکار بیاید, روزنامه بخواند و بچه‌ها به آغوش او بروند جایش را داد به خانه‌ای درب‌وداغان, فولکسی خط‌خطی شده و آدم‌های پر عیب و نقصی که هرچقدر تلاش می‌کنند، بازهم همان آدم‌های گیج و منگ ابتدای راه هستند و دور و برشان هیچ‌کس و هیچ‌چیز اصلاً شبیه آن تصویر آرمانی نیست که در سرشان داشتند و روزی آرزویش را. هیچ چیزِ خانواده‌ی دونفره‌ی دوروتیا و جیمی, جولی و مادر روانکاوش آرمانی نیست. پدر و مادرِ جیمی, پدر و مادر جولی و اَبی متعلق به یک نسل هستند. نسل آدم‌هایی که هیچ‌وقت دوست نداشتند اعتراف کنند یک جای کار می‌لنگیده. تا ابد هم قرار است همین اتفاق بیفتد. مهم نیست که اَبی یا جولی یا جیمی به کجا می‌روند, ازدواج می‌کنند یا نمی‌کنند, همیشه قرار است احساس کنند که چیزی سر جای خودش نیست و زندگی همین نقصانِ ناکامل بودن ما آدم‌ها خواهد بود. بخشی از بلوغ درست همین است که یاد بگیریم بدون جواب زندگی کنیم.

8) کتاب سبز (Green Book)

کارگردان: پیتر فارلی

محصول: 2018 / آمریکا

داستان فیلم کتاب سبز در مورد یک بانسر ایتالیایی-آمریکایی به نام تونی لیپ (ویگو مورتنسن) است که برای پول حاضر است هر کاری بکند؛ از دزدیدن کلاه ثروتمندان گرفته تا شرکت در مسابقهٔ هات‌داگ‌خوری. تونی، توسط یک پیانیست سیاه‌پوست به اسم دان شرلی (ماهرشالا علی) استخدام می‌شود تا راننده و بادیگارد شخصی‌اش در تور کنسرت‌های جنوب آمریکا باشد. فیلمی مانند کتاب سبز، برنده جایزه بهترین فیلم اسکار 2019، از تمام نمونه‌های مشابه سینمایی‌تر است. چرا که در درجه اول هرچقدر هم پیام ضد نژادپرستانه داشته باشد، ابتدا در فرم فیلم دو شخصیت کاملا متضاد (و در عین حال مکمل) را که یکی محافظ سفید پوست آمریکایی ایتالیایی (با بازی ویگو مورتنسن) و دیگری نوازنده سیاه پوست آمریکایی آفریقایی است، در دل یک سفر با یکدیگر همراه می‌کند و از دل این تضاد موقعیت‌هایی خلق می‌شود که موجبات تغییرات تدریجی شخصیت‌ها را فراهم می‌کند. حال ما با شناخت خوبی که از هریک از این دو شخصیت به دست می‌آوریم، به لایه‌های پنهان فیلم نزدیک می‌شویم و نگاه فیلمساز را درک می‌کنیم.

دان شرلی نوازنده، ثروتمند و مبادی آداب در برابر تونی مغرور قرار می‌گیرد که از طبقه اقتصادی و اجتماعی پایین‌تری می‌آید. با این ویژگی‌ها متوجه می‌شویم تضاد تونی و دان دیگر فقط در رنگ پوست نیست بلکه این تضاد بسیار ریشه‌ای‌تر است. اما همین تضاد است که موقعیت‌ها را برایمان جذاب و پیچیده می‌کند و همچنین با پیشینه کمیکی که فارلی در فیلم‌هایش دارد می‌تواند به خوبی در این موقعیت‌ها کمدی خلق کند. این تضاد را در نحوه قرار گرفتن آن‌ها در ماشین (که طبیعتا به واسطه ارباب و خدمتکار بودن پشت به هم می‌نشینند) و همچنین در نحوه صحبت کردنشان هم می‌بینیم. در نحوه نشستن آن‌ها در نیمه ابتدایی فیلم، دان دقیقا پشت سر تونی می‌نشیند و هنگامی که دوربین از شیشه جلو آن‌ها را نشان می‌دهد، سمت چپ قاب خالی است و به اصطلاح قاب نامتوازن است. رفته رفته که دو شخصیت رابطه نزدیکی را با هم برقرار می‌کنند، شاهد توازن بیشتری در قاب‌های فیلم هستیم. کتاب سبز اگرچه یک فیلم نوجوانانه به حساب نمی‌آید اما تماشای آن بخاطر مضامین و شخصیت‌هایش برای هرکسی که با مسائل دوران بلوغ دست و پنجه نرم می‌کند، خالی از لطف نخواهد بود.

9) دختر آرام (The Quiet Girl)

کارگردان: کولم بایرید

محصول: 2022 / ایرلند

فیلم دختر آرام داستان زیبا و بسیار تکان‌دهنده دختری نه ساله‌ از خانواده‌ای فقیر و پرجمعیت را روایت می‌کند که چون مادرش قرار است نوزاد دیگری به دنیا بیاورد، برای مدتی در اختیار یکی از اقوام او قرار می‌گیرد. داستان اوایل دهه ۱۹۸۰ در نواحی روستایی ایرلند اتفاق می‌افتد، جایی که کات کوچک (کاترین کلینچ که از او به‌عنوان سرشا رونان بعدی یاد می‌شود) با بی‌مهری خانواده‌اش روبروست و همیشه نادیده گرفته می‌شود. پدرش شراب‌خوار و قمارباز است؛ مادر خسته‌اش برای برآورده کردن نیازهای اولیه فرزندان خود تلاش می‌کند.

در ابتدای تابستان، پدر وسایل کات را در ماشین فورد کورتینای قراضه خود می‌گذارد و سه ساعت رانندگی می‌کند تا به واترفورد برود و او را به اقوام سالخورده زنش – آیلین (کری کراولی)، دخترعموی زنش و شان (اندرو بنت) شوهر کشاورز ترشرو او – که کات از کودکی ندیده است، بسپارد. به‌تدریج، با مراقبت و مهربانی این آدم‌های غریبه‌ – حمام‌ داغ، برس زدن موهایش، گذاشتن یک پوند در دست او تا برای خود بستنی بخرد – کات جان می‌گیرد. انگار اولین بار است که دیده می‌شود. یکی از نکات مهم فیلم که در مضمون به آن اشاره دارد کودک آزاری‌ست. خیلی از کارشناسان علم روانشناسی اعتقاد دارند: « پدیده‌ی بی توجهی به کودکان، چنان بزرگ و با اهمیت است که به‌عنوان یک نوع کودک آزاری شناخته می‌شود». کودک آزاری انواع مختلفی دارد که یکی از مخرب‌ترین اشکالش، بی‌توجهی به کودکان و نیازهای آن‌هاست.

10) جنگ با پدربزرگ (The War with Grandpa)

کارگردان: تیم هیل

محصول: 2018 / آمریکا

فیلم جنگ با پدربزرگ با داشتن بازیگرانی با تجربه و محبوب مثل رابرت دنیرو، اوما تورمن و کریستوفر واکن می‌تواند نظر هر مخاطبی را به خود جلب کند، اما زمانی‌ که یک فیلم کمدی مهم‌ترین هدفش سرگرم کردن گروه کودک و نوجوان یا فیلمی‌ست که ساخته شده تا یک خانواده را سرگرم کند، از بسیاری جهات نمی‌توان انتظار خیلی زیادی از آن داشت. فیلم جنگ با پدر بزرگ که اقتباسی از رمانی برای کودکان به همین نام است، داستان یک خانواده را دنبال می‌کند و پسری به نام پیتر که پدربزرگش مجبور می‌شود با او و خانواده‌اش زندگی کند. حالا پیتر مجبور است اتاقش را به پدربزرگش بدهد و خودش به اتاق زیر شیروانی برود و به همین منظور برای باز پس‌گیری اتاقش، یک جنگ را با پدربزرگش شروع می‌کند.

صحنه‌های کمدی فیلم با اینکه اکثرا قابل پیش‌بینی و تکراری هستند، اما باز هم به‌لطف اجرای قابل توجه بازیگران، بسیار تماشایی و سرگرم کننده به نظر می‌رسند. هرچند شاید حضور شخصی مثل تیم هیل که از سازندگان اصلی باب اسفنجی است، در مقام کارگردان روی بهتر شدن صحنه‌های کمدی فیلم بی‌تاثیر نبوده باشد. حتی مشکلات پدربزرگ پیتر در استفاده از فناوری روز مثل استفاده گوشی‌های هوشمند هم چیز جدیدی در فیلم‌های کمدی امروز نیست و چنین به نظر می‌رسد که نویسندگان این فیلم همزمان با نوشتن فیلمنامه، در حال تماشای چندین فیلم در سبک مشابه بوده‌اند. در شروع جنگ بین پیتر و پدربزرگ دو طرف تمایلی به مبارزه ندارند، اما دوست پیتر در مدرسه و دوست پدربزرگش آن‌ها را برای شروع یک جنگ تشویق می‌کنند که همین موضوع هم زمینه‌ساز اتفاقات فیلم است. این فیلم برای تماشا کردن با افراد کم سن و سال و دیگر اعضای خانواده مناسب است و شاید در نهایت اثری فراموش شدنی باشد، اما برای پر کردن اوقات فراغت و سرگرم شدن کنار خانواده گزینه‌ی خوبیست که می‌تواند رضایت حداقلی شما را برآورده کند. خبر خوب دیگر هم این است که در فیلم قرار نیست شاهد صحنه‌های تلخ و لحظات دلخراش برخی دیگر از آثار معرفی شده در این لیست باشیم و فیلم سادگی و شیرینی خود را درنهایت تا پایان حفظ می‌کند.

شما چه فیلم‌های دیگری را به این لیست اضافه می‌کنید؟ پیشنهادات خود را در قسمت کامنت‌ها بنویسید.

نویسنده: شهره ریاحی (تحریریه ماجرا)

10 فیلم نوجوانانه که حتما باید ببینید !

شهره ریاحی

دوره های مرتبط

جهت ثبت نام، شماره موبایل و رمز عبور انتخابی خود را وارد نمایید.

کد 5 رقمی ارسال شده به موبایل خود را وارد کنید

جهت ورود نام کاربری و رمز عبور خود را وارد نمایید.